سکوتی که فتوای قتل امام حسین(ع) شد!

به گزارش دَبی بلاگ، وقتی پای آموختن و فراتر از آن عبرت و درس دریافت وسط باشد، فرقی نمی کند که از رفتار شخصیت های مثبت و بزرگ تاریخ درس بگیرید یا اینکه به کنکاش در رفتار و تصمیم گیری های آدم بدها و چهره های سیاه یا خاکستری بپردازید.

سکوتی که فتوای قتل امام حسین(ع) شد!

به گزارش گروه رسانه های خبرنگاران، دست بر قضا، این دومی گاهی می تواند اهمیت بیشتر و نقش مهم تری در عبرت آموزی داشته باشد، آن هم اگر شخصیتی مانند شریح قاضی باشد که اغلب تاریخ نویسان و روایت نمایندگان، بخشی از ماجرای کربلا را زیر سرِ او و فتوایش می دانند. بعضی ها هم البته هستند که مفهومی به نام فتوای شریح را خیلی قبول ندارند و از آن ها داغ تر کسانی که عجولانه و لجوجانه، از بیخ و بُن، وجود و تأثیرگذاری شخصیتی به نام شریح را در واقعه کربلا منکر می شوند! ... حالا شما در خصوص شخصیت مرموز و عجیب و غریب شریح و فتوایش چگونه فکر می کنید؟

از ایران تا یمن

بین تاریخ نویسان قدیمی هم بر سر شریح اختلاف نظر وجود دارد. البته نه برسرِ وجود یا وجود نداشتنش. تذکره نویسان، دانشمندان نسب شناس و تاریخ نویسان درباره اصل و نسب شریح با هم اختلاف نظر دارند و همین اختلاف نظر، فرض نخست یعنی اینکه شریح فقط یک شخصیت افسانه ای است را رد می نماید. قطعاً این همه تاریخ نویس و دانشمند، بیکار نبوده اند که وقتشان را برای بحث و سند رو کردن درباره کسی که وجود ندارد ، تلف نمایند. آن ها متفق القول اند که هم شریح بن حارث کندی و هم چند نسل از گذشتگانش همه در یمن به جهان آمده اند . منتها بعضی تاریخ نویسان با توجه به شجره نامه اومعتقدند جدّ پنجم او-به نام رائش-از فرزندان ایرانیانی بوده است که در زمان خسرو انوشیروان و به دستور او به عنوان سرباز، به سرزمین یمن آمده و پس از وفات انوشیروان در همین سرزمین ماندگار شده و برای اینکه حامی و متحدی داشته باشند به قبیله کنده پیوستند. این قبیله سال های طولانی پیش از اسلام برای خود در منطقه برو و بیایی داشتند و حاکم و همه کاره جنوب شبه جزیره عربستان محسوب می شدند.

جوان درسخوان

هم قبیله ای های شریح در تاریخ صدر اسلام خیلی نقش آفرینی نموده و در حوادث مختلف تأثیرگذار بودند. از شورش ها و زد وخوردهای دوران خلیفه نخست بگیرید تا دوران خلیفه سوم، زمان زمامداری امیرالمؤمنین و بعد هم رخداد کربلا، همه جا کندیان حضور پررنگ دارند. می گویند پس از فاجعه و جنایتی که در صحرای کربلا رقم می خورد، 30 سر بریده شده از اصحاب امام حسین(ع) بر نیزه های افراد همین خاندان بالا می رود و در کوفه به ابن زیاد تقدیم می گردد! شریح از اعضای چنین قبیله و طایفه ای است و دست بر قضا حضور و قدرت دریافت اندک اندکش در کوفه، تا حدی وابسته به کندیان است که تعداد زیادی از آن ها در این شهر ساکن شده اند. او رشد و پیشرفتش را پس از اسلام آوردن شروع می نماید و جالب تر اینکه همه علم آموزی اش هم مربوط به دورانی است که یا با علی (ع) رفت و آمد و همنشینی دارد و یا با دیگر چهره های سرشناس و عالم آن روزگار.

همه کاره کوفه

کسی از تاریخ نویسان مدعی نشده است که شریح آدم بی عرضه و بی دست وپایی بوده که فقط با سوءاستفاده از شرایط خاص دوران صدر اسلام به پست، مقام و صندلی ارزشمندی دست یافته است. برعکس خیلی ها او را انسان زیرک و باهوشی می دانند که هم تحصیلنموده و داناست و هم به خوبی می تواند جریان ها و شخصیت های زمان خودش را بشناسد. پس از رحلت رسول اکرم(ص)، شریح هنوز جوان و ناشناخته است و خبری و نشانی هم از او در جریانات سیاسی و اجتماعی آن روزگار نیست. در دوره خلیفه دوم اما شریح به 40 سالگی رسیده و فرد باسواد و پخته ای است، بنابراین مدتی به عنوان همه کاره کوفه معین می گردد و بعد هم که اصول قضاوت را فرا می گیرد، قاضی این منطقه می گردد. با شروع زمامداری امیرالمؤمنین(ع)، شهرتش از کوفه فراتر رفته و در مجموع به عنوان یک رجل سیاسی - اجتماعی و چهره تأثیرگذاری که گوش و چشم خیلی ها به دهان او و رفتارش دوخته شده، شناخته می گردد. شاید سواد و تجربه او سبب می گردد حتی با شروع زمامداری امیرالمؤمنین(ع) در سِمت قضاوت باقی بماند. این سِمت البته تا زمانی است که در قضاوت میان علی(ع) و مرد یهودی اشتباه می نماید و هشدار نخست را می گیرد و بعد هم گویا وقتی به گوش امیرالمؤمنین می رسد که خانه ای مجلل و اشرافی خریده ، برکنار می گردد. بعضی ها نوشته اند این ماجرا یا اتفاقی دیگر سبب تبعید او توسط علی(ع) شده است.

لحظه شناسی

بحث، بحثِ لحظه شناسی است. اینکه چگونه یک تصمیم نابه جا، یک سهل انگاری و اندیشیدن به حفظ موقعیت خود، سبب می گردد ماجرایی بزرگ در تاریخ رقم بخورد یا نخورد. شریح همان قدر که به زیرکی و باسوادی معروف است، متهم به این است که در دوران هر حاکم و خلیفه ای، بیشتر از هر چیز به منافع، پست و مقام خود و بعد جلب نظر مقام بالاتر می اندیشیده است. شریح با یک تصمیم درست پیش از ماجرای کربلا، می توانست حرف هایی بزند و کاری کند که نشانی از ابن زیاد باقی نماند، مردم کوفه قدرت را در دست بگیرند و با رسیدن امام حسین (ع) با او اعلام بیعت نمایند. اما از جاسوسان ترسید، به آینده شغلی خودش و مسند قضاوتی که می گویند 50 یا 70 سال بر آن تکیه زده بود، اندیشید و با سکوتش، راستا تاریخ را عوض کرد. اگرچه بعضی ها می گویند اثر و سندی مکتوب و محکم از فتوای معروف او علیه امام حسین (ع) وجود ندارد اما چشم ها، مغزها و دل های بیدار تاریخ وقتی به نحوه زندگی، رفتار و موضعگیری های شریح در بزنگاه ها و مراحل حساس تاریخی نگاه می نمایند، این فتوای ضمنی او را حتی در سکوت و سخن نگفتنش می بینند. حالا چه خودش فتوا داده باشد و چه ابن زیاد آن را به نام او جعل نموده باشد. شریح پیشاپیش و با سکوت و مصلحت اندیشی اش به این فتوای داده یا نداده، مُهر تأیید زده است.

منبع:قدس آنلاین

pariha.com: پریها: اخبار، سرگرمی، ورزش، فال، پزشکی، سینما، هنر، گردشگری

منبع: خبرگزاری تسنیم
انتشار: 8 آبان 1400 بروزرسانی: 8 آبان 1400 گردآورنده: dabiblog.ir شناسه مطلب: 2459

به "سکوتی که فتوای قتل امام حسین(ع) شد!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سکوتی که فتوای قتل امام حسین(ع) شد!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید